با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Spa

spɑː spɑː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    spas

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
چشمه‌ی آب‌معدنی
- The spa was surrounded by lush greenery.
- چشمه‌ی آب‌معدنی با فضای سبز سرسبز احاطه شده بود.
- The spa was said to have healing powers due to its natural mineral content.
- گفته می‌شود که این چشمه‌ی آب‌معدنی به دلیل داشتن مواد معدنی طبیعی خواص درمانی دارد.
noun countable
تفریحگاه تندرستی طبیعی، اسپا (تفریحگاه دارای چشمه‌های آب‌معدنی)
- The spa had a tranquil atmosphere.
- تفریحگاه تندرستی طبیعی فضایی آرام داشت.
- We spent a peaceful afternoon at the spa.
- بعدازظهر آرامی را در اسپا گذراندیم.
noun countable
سفر اقامتگاه مجلل، اقامتگاه اعیانی
- We spent the weekend at a beautiful spa in the mountains.
- آخر هفته را در اقامتگاه مجلل زیبایی در کوهستان گذراندیم.
- We spent the weekend at a beautiful oceanside spa.
- آخر هفته را در یک اقامتگاه اعیانی زیبا در کنار اقیانوس گذراندیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spa

  1. noun resort
    Synonyms: day spa, fat farm, health club, health facility, holiday spot, hotel, hot spring, lodge, mineral spring resort, sanitarium, sauna, whirlpool

ارجاع به لغت spa

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spa» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spa

لغات نزدیک spa

پیشنهاد بهبود معانی