با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Spade

speɪd speɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    spaded
  • شکل سوم:

    spaded
  • سوم شخص مفرد:

    spades
  • وجه وصفی حال:

    spading
  • شکل جمع:

    spades

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive countable C2
بیل، بیلچه، (در ورق) خال پیک، خال دل سیاه، بیل زدن، با بیل کندن، با بیل برگرداندن
- to spade a garden
- باغ را بیل زدن
- queen of spades
- بی‌بی پیک
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spade

  1. noun (ethnic slur) extremely offensive name for a Black person
    Synonyms: shovel, trowel, implement, dig, playing-card, garden tool, spud (narrow, digging tool, suit, tool, with long handle)
  2. verb To break, turn over, or remove (earth or sand, for example) with or as if with a tool
    Synonyms: delve, dig, excavate, grub, scoop, shovel

Idioms

  • call a spade a spade

    بدون پرده‌پوشی حرف زدن، رک‌گویی کردن

    رک حرف زدن، واژه‌ی درست (حتی اگر زننده هم باشد) را به کار بردن

  • in spades

    (عامیانه) شدیداً، به مقدار زیاد، به‌شدت

ارجاع به لغت spade

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spade» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spade

لغات نزدیک spade

پیشنهاد بهبود معانی