با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Speak Out

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb
با صدای بلند صحبت کردن
- Speak out, please.
- لطفاٌ با صدای بلند صحبت کنید.
- He tried to speak out.
- سعی کرد با صدای بلند صحبت کند.
phrasal verb
اظهار قطعی کردن، علناٌ ابراز عقیده کردن
- She spoke out on the issues.
- درمورد مسائل علناٌ ابراز عقیده کرد.
- He spoke out against the school’s policy.
- او علناٌ مخالفت خود را با سیاست‌های مدرسه ابراز کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد speak out

  1. phrasal verb Assert or promote one's opinion; to make one's thoughts known
  2. verb make one’s position known
    Synonyms: assert, come out with, declare, have one’s say, insist, let voice be heard, make oneself heard, make plain, say loud and clear, sound off, speak loudly, speak one’s mind, stand up for
    Antonyms: be quiet, shut up

ارجاع به لغت speak out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «speak out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/speak-out

پیشنهاد بهبود معانی