امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Spinal

ˈspaɪnl ˈspaɪnl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
وابسته به ستون فقرات، نخاعی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The doctor examined the patient's spinal alignment carefully.
- پزشک وضعیت ستون فقرات بیمار را با دقت بررسی کرد.
- The spinal cord is crucial for transmitting nerve signals.
- طناب نخاعی برای انتقال سیگنال‌های عصبی بسیار مهم است.
noun countable
ماد‌ه‌ی بی‌حسی نخاعی
- A spinal can help manage pain during childbirth.
- ماد‌ه‌ی بی‌حسی نخاعی می‌تواند به مهار درد در هنگام زایمان کمک کند.
- The doctor administered a spinal before the surgery began.
- دکتر قبل‌از شروع جراحی، ماد‌ه‌ی بی‌حسی نخاعی را تجویز کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spinal

  1. noun Anesthesia of the lower half of the body; caused by injury to the spinal cord or by injecting an anesthetic beneath the arachnoid membrane that surrounds the spinal cord
    Synonyms:
    spinal anesthesia spinal anaesthesia

ارجاع به لغت spinal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spinal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spinal

لغات نزدیک spinal

پیشنهاد بهبود معانی