امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Spongy

ˈspʌndʒi ˈspʌndʒi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
اسفنجی، شبیه اسفنج، نرم و متخلخل، نرم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- spongy ground
- زمین گل و شل (کاملاً خیس)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spongy

  1. adjective cushioned, absorbent
    Synonyms:
    absorptive cushiony elastic light mushy pappy porous pulpous pulpy resilient rubbery soft springy squishy yielding
    Antonyms:
    hard impermeable inflexible

ارجاع به لغت spongy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spongy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spongy

لغات نزدیک spongy

پیشنهاد بهبود معانی