امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Springboard

ˈsprɪŋbɔːrd ˈsprɪŋbɔːd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
(ژیمناستیک) تخته‌پرش، (شنا) تخته‌شیرجه، (مجازی) سکوی پرش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد springboard

  1. noun A beginning from which an enterprise is launched
    Synonyms:
    jumping-off point point of departure

ارجاع به لغت springboard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «springboard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/springboard

لغات نزدیک springboard

پیشنهاد بهبود معانی