معنی spruce به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

spruːs spruːs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

تمیز، تر و تمیز، شیک، آراسته، مرتب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- spruce somebody up

- (Verb - transitive) خود را آراستن، خود را آراسته کردن، شیک کردن

- spruce oneself up

- خود را آراستن، خود را آراسته کردن، شیک کردن

noun

درخت نوئل

noun

درخت صنوبر، درخت نراد

noun

چوب (درخت نوئل)، چوب صنوبر، چوب نراد

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spruce

adjective stylish, neat

Synonyms:

classy clean dainty dapper elegant prim smart tidy trim well-groomed

Antonyms:

unkempt unstylish untidy

ارجاع به لغت spruce

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «spruce» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spruce

لغات نزدیک spruce

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return