با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Spurt

spɜːrt spɜːt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
کوشش ناگهانی و کوتاه، جنبش تند و ناگهانی، خروج ناگهانی، فوران، جهش، جوانه زدن، فوران کردن، جهش کردن
- The boys spurted water from their mouths.
- پسرها از دهانشان آب می‌پراندند.
- Blood was spurting from his head wound.
- از زخم سر او خون فواره می‌زد.
- In the last round the Egyptian runner spurted ahead of every one else.
- در دور آخر دونده‌ی مصری از همه جلو زد.
- wild spurts of rain
- ریزش‌های شدید باران
- a sales spurt
- زیاد شدن ناگهانی فروش
- growth spurt
- رشد ناگهانی و شدید
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spurt

  1. noun burst of activity
    Synonyms: access, commotion, discharge, eruption, explosion, fit, jet, outburst, rush, spate, spritz, squirt, stream, surge
    Antonyms: continuity
  2. verb erupt
    Synonyms: burst, emerge, flow, flow out, gush, issue, jet, ooze, pour out, shoot, spew, spout, spritz, squirt, stream, surge, well

ارجاع به لغت spurt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spurt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spurt

لغات نزدیک spurt

پیشنهاد بهبود معانی