با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Squabbly

ˈskwɑːbli ˈskwɒbli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    squabblier
  • صفت عالی:

    squabbliest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ستیزه‌جو، پرخاش‌جو، جنگ‌جو، پرخاشگر، جنگ‌طلب، ستیزه‌گر
- The squabbly children fought over the last cookie.
- بچه‌های پرخاشگر سر آخرین کلوچه دعوا کردند.
- The squabbly neighbors argued about the property line.
- همسایه‌های ستیزه‌جو در مورد مرز ملک با هم بحث کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت squabbly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «squabbly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/squabbly

لغات نزدیک squabbly

پیشنهاد بهبود معانی