با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Squadron

ˈskwɑːdrən ˈskwɒdrən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    squadrons

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
گردان هوایی، اسکادران
- The captain commanded his squadron to execute a synchronized aerial maneuver.
- کاپیتان به گردان هوایی دستور داد تا مانور هوایی هماهنگ را اجرا کنند.
- The elite special forces squadron completed their mission behind enemy lines undetected.
- اسکادران نیروهای ویژه‌ی زبده مأموریت خود را در پشت خطوط دشمن بدون شناسایی انجام دادند.
noun countable
دسته (بزرگ) (از اشخاص و چیزها و غیره)
- A squadron of protesters marched through the streets.
- دسته‌ای از معترضان در خیابان‌ها راهپیمایی کردند.
- A large squadron of geese flew.
- دسته‌ی بزرگی از غازها پرواز کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد squadron

  1. noun
    Synonyms: fleet, unit, battalion, armada, group, escadrille, wing, squad

ارجاع به لغت squadron

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «squadron» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/squadron

لغات نزدیک squadron

پیشنهاد بهبود معانی