امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Squinting

ˈskwɪntɪŋ ˈskwɪntɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
دستور زبان دوسویه (به‌ویژه قید) (برای مثال واژه‌ی often در این جمله: those who lie often are found out)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- squinting adverb
- قید دوسویه
- A squinting adverb can be interpreted as modifying the previous or following part of the structure in which it appears.
- قید دوسویه می‌تواند به‌عنوان اصلاح بخش قبلی یا بعدی ساختاری که در آن پدیدار می‌شود، تفسیر کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد squinting

  1. verb Scrunch up eyes when viewing
    Synonyms: looking, trending, peeping, skewing, tending, peering, slanting, peeking, goggling, leaning, deviating, inclining, casting
    Antonyms: opening
  2. adjective Having eyes half closed in order to see better
    Synonyms: squinched

ارجاع به لغت squinting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «squinting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/squinting

لغات نزدیک squinting

پیشنهاد بهبود معانی