با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Squirm

skwɜːrm skwɜːm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - intransitive
پیچ‌وتاب خوردن، لولیدن، حرکت ماروار، ناراحتی نشان دادن
- He was squirming in pain.
- از درد به خود می‌پیچید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد squirm

  1. verb wiggle, fidget
    Synonyms: agonize, flounder, shift, skew, squiggle, toss, twist, wind, worm, wriggle, writhe
    Antonyms: sit still

ارجاع به لغت squirm

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «squirm» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/squirm

لغات نزدیک squirm

پیشنهاد بهبود معانی