گذشتهی ساده:
stabbedشکل سوم:
stabbedسومشخص مفرد:
stabsوجه وصفی حال:
stabbingشکل جمع:
stabsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پرداختن (به کاری)، دست به کار شدن
از پشت به کسی خنجر زدن، به اعتماد کسی خیانت کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stab» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stab