امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Stamp

stæmp stæmp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    stamped
  • شکل سوم:

    stamped
  • سوم‌شخص مفرد:

    stamps
  • وجه وصفی حال:

    stamping
  • شکل جمع:

    stamps

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
نشان، نقش، چاپ، تمبر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Don't forget to stick a stamp on the envelope.
- فراموش نکن که روی پاکت تمبر بچسبانی.
- postage stamp
- تمبر پست
- rubber stamp
- مهر لاستیکی
verb - transitive
مهر زدن، نشان‌دار کردن، منقوش کردن، منگنه کردن، تمبر زدن
- to stamp one's initials on leather
- حروف اول نام خود را روی چرم نقش کردن
- The event was stamped in her memory.
- آن رویداد در حافظه‌اش نقش بسته بود.
- The deed was signed and stamped.
- قباله امضا و مهر شده بود.
- a stamped envelope
- پاکت تمبر خورده
verb - transitive
مشخص کردن، توصیف کردن، شرح دادن
- the courage that stamped him as a hero
- شجاعتی که او را به‌عنوان قهرمان مشخص می‌کرد
verb - transitive verb - intransitive
به زمین پا کوبیدن، زیر پا له کردن
- to stamp the floor in anger
- با خشم بر کف اتاق پای کوفتن
- to stamp the grass down to the earth
- چمن را زیر پا له کردن
- to stamp the snow from one's boots
- با پای کوفتن، برف پوتین خود را پاک کردن
- The horses were stamping and neighing.
- اسب‌ها پا بر زمین می‌کوبیدند و شیهه می‌کشیدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stamp

  1. noun impression, symbol, seal
    Synonyms:
    brand cast earmark emblem hallmark impress imprint indentation mark mold print signature sticker
  1. noun character
    Synonyms:
    breed cast cut description fashion form ilk kind lot mold sort stripe type
  1. verb step on hard
    Synonyms:
    beat clomp clump crush stomp stump tramp trample tromp
  1. verb imprint; press mark on
    Synonyms:
    brand cast drive engrave etch fix grave hammer impress infix inscribe letter mark mold offset pound print

Phrasal verbs

  • stamp out

    سرکوب کردن، فرونشاندن

ارجاع به لغت stamp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stamp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stamp

لغات نزدیک stamp

پیشنهاد بهبود معانی