امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Stark

stɑːrk stɑːk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    starker
  • صفت عالی:

    starkest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

C1
خشن، زبر، شجاع، خشک‌وسرد (در‌مورد زمین)، شاق، قوی، کامل، سرراست، رک، صرف، مطلق، حساس، سفت، سرسخت، پاک، به‌تمامی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Their bodies lay along the wall, stark and naked.
- اجساد آنان در راستای دیوار افتاده بود، سفت، سرد و عریان.
- stark discipline
- انضباط شدید
- one stark tree
- درختی مثل خارچشم
- a stark desert
- صحرای برهوت
- stark shelves
- طاقچه‌های لخت‌و‌پتی
- stark realism
- واقع نگری ناخوشایند
- stark brutality
- وحشی‌گری محض
- stark nonsense
- چرند به تمام معنی
- stark terror
- وحشت محض
- stark mad
- کاملاً دیوانه
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stark

  1. adjective utter, absolute
    Synonyms:
    abrupt arrant bald bare blasted blessed blunt complete confounded consummate downright entire firm flagrant gross infernal out-and-out outright palpable patent pure rank severe sheer simple stiff unalloyed unmitigated
    Antonyms:
    indefinite
  1. adjective bare, unadorned
    Synonyms:
    au naturel austere bald barren bleak chaste clear cold depressing desolate dreary empty forsaken grim harsh naked nude plain raw severe solitary stripped unclad unclothed uncovered undraped vacant vacuous void
    Antonyms:
    clothed covered

ارجاع به لغت stark

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stark» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stark

لغات نزدیک stark

پیشنهاد بهبود معانی