با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Steel

stiːl stiːl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B2
فولاد
- of steel
- پولادین، از پولاد، آهنین، چون آهن
adjective
فولادی
noun uncountable
فولادسازی، صنایع فولادسازی
noun countable
چاقو تیزکن
noun countable
تیغ، شمشیر
- cold steel
- اسلحه‌ی سرد
verb - transitive
آماده کردن، محکم کردن، قرص کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد steel

  1. verb prepare oneself
    Synonyms: animate, brace, buck up, cheer, embolden, encourage, fortify, gird, grit teeth, harden, hearten, inspirit, make up one’s mind, prepare, rally, ready, reinforce, strengthen
    Antonyms: fail, weaken

ارجاع به لغت steel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «steel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/steel

لغات نزدیک steel

پیشنهاد بهبود معانی