امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Stemmed

American: ˈstemd British: stemd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    stems
  • وجه وصفی حال:

    stemming

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
(به‌طور معمول در ترکیب) دارای ساقه یا پایه یا ستاک از نوعی به‌خصوص

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a long-stemmed flower
- گل ساقه بلند
adjective
دارای ساقه‌ی کنده‌شده، بی‌ساقه
- Stemmed cherries.
- گیلاس‌هایی که ساقه‌ی آن‌ها را کنده‌اند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stemmed

  1. verb Stop the flow of a liquid
    Synonyms:
    originated halted withstood sprung stopped stocked risen stalled derived rooted proceeded restrained resisted prevented opposed impeded issued hindered flown deterred arisen dammed curbed emanated countered controlled contained checked come branched based arrested
    Antonyms:
    caused aided helped encouraged
  1. adjective (of plants) producing a well-developed stem above ground
    Synonyms:
    caulescent cauline
  1. adjective Having a stem or stems or having a stem as specified; often used in combination
    Antonyms:
    acaulescent stemless

ارجاع به لغت stemmed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stemmed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stemmed

لغات نزدیک stemmed

پیشنهاد بهبود معانی