با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Step In

American: ˈstepɪn British: stepɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb
میانجی شدن، پا در میانی کردن
phrasal verb
بازدید مختصر و کوتاهی کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد step in

  1. verb become involved
    Synonyms: arrive, be invited, chip in, come, enter, intercede, interfere, intermediate, interpose, intervene, lend a hand, mediate, negotiate, take action
    Antonyms: abandon, leave, wash hands

ارجاع به لغت step in

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «step in» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/step in

لغات نزدیک step in

پیشنهاد بهبود معانی