امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Stern

stɜːrn stɜːn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective C2
سختگیر، عبوس، سخت و محکم، عقب کشتی، کشتی‌دم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a stern teacher
- معلم سختگیر
- stern discipline
- انضباط سخت و محکم
- a stern answer
- پاسخ سخت
- stern measures
- اقدام خشونت‌آمیز
- a stern face
- قیافه‌ی عبوس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stern

  1. adjective serious, authoritarian
    Synonyms:
    ascetic astringent austere bitter bullheaded by the book cruel disciplinary dyed-in-the-wool flinty forbidding frowning grim hang-tough hard hard-boiled hard-core hardheaded hard-line hard-nosed hard-shell harsh implacable inexorable inflexible mortified mulish relentless rigid rigorous rough severe steely stiff-necked strict stubborn tough unrelenting unsparing unyielding
    Antonyms:
    cheerful funny lenient light smiling tolerant

ارجاع به لغت stern

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stern» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stern

لغات نزدیک stern

پیشنهاد بهبود معانی