با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Stiffly

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb
(رفتار با طرف مقابل) به‌طور رسمی و خشک، به‌طور انعطاف‌ناپذیر، به‌طور جدی
- ‘Thank you,’ she replied stiffly.
- او به‌طور رسمی و خشک پاسخ داد: «ممنونم.»
- "I don't think that it's anything to do with you," he said stiffly.
- او با لحنی خشک گفت: « گمان نمی‌کنم که این ربطی به تو داشته باشد.»
adverb
به‌سختی، به‌طور سفت‌و‌سخت
- He got up stiffly to put more logs on the fire.
- به‌سختی از جا برخاست تا کُنده‌های بیشتری روی آتش قرار دهد.
- The key turned stiffly in the lock.
- کلید به‌سختی در قفل چرخید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stiffly

  1. adverb In a stiff manner
    Synonyms: stiff, rigidly, bolt

لغات هم‌خانواده stiffly

ارجاع به لغت stiffly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stiffly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stiffly

لغات نزدیک stiffly

پیشنهاد بهبود معانی