با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sting

stɪŋ stɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    stung
  • شکل سوم:

    stung
  • سوم شخص مفرد:

    stings
  • وجه وصفی حال:

    stinging
  • شکل جمع:

    stings

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
نیش، زخم نیش، خلش، سوزش، گزیدن، تیر کشیدن، نیش زدن
- A bee stung him.
- زنبور او را گزید.
- A scorpion stings but a dog bites.
- عقرب نیش می‌زند؛ ولی سگ گاز می‌گیرد.
- Nettles sting skin.
- گزنه پوست را به سوزش می‌آورد.
- The cold wind was stinging their faces.
- باد سرد صورت آن‌ها را به سوزش درآورده بود.
- Ginger stings the mouth.
- زنجبیل دهان را می‌سوزاند.
- The smoke was stinging my eyes.
- دود داشت چشمانم را می‌سوزاند.
- Zarry stung him with sharp reproach.
- زری با سرزنش شدید او را آزار داد.
- He was stung by remorse.
- پشیمانی او را رنج می‌داد.
- He never went to the store that had stung him.
- هرگز به مغازه‌ای که به او گران‌فروشی کرده بود، نرفت.
- Her words stung us into action.
- حرف‌های او ما را تحریک به اقدام کرد.
- His cheeks were stinging from the teacher's slaps.
- گونه‌هایش از سیلی‌های معلم می‌سوخت.
- My tongue is stinging.
- زبانم می‌سوزد.
- the scorpion's sting is not out of malice ...
- نیش عقرب نه از ره کین است ...
- Wash the sting with alcohol.
- جای نیش را با الکل شستشو بده.
- the sting of a cut
- سوزش بریدگی
- criticism with much sting in it
- انتقاد بسیار نیش‌دار
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sting

  1. verb prick, pain
    Synonyms: bite, burn, electrify, hurt, injure, inspire, needle, pique, poke, prickle, smart, tingle, wound

ارجاع به لغت sting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sting

لغات نزدیک sting

پیشنهاد بهبود معانی