با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Stomachache

ˈstʌməkeɪk ˈstʌmək-eɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    stomachaches

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
دل‌درد، شکم‌درد
- My stomachache was so bad that I had to stay home.
- آنقدر دل‌درد داشتم که مجبور شدم خانه بمانم.
- I had a stomachache after eating too many sweets.
- بعد از خوردن مقدار زیادی شیرینی دل‌درد گرفتم.
- I can't go to school today because I have a terrible stomachache.
- امروز نمی‌توانم به مدرسه بروم چون دل‌درد خیلی بدی دارم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stomachache

  1. noun The state of being sick
    Synonyms: indigestion, acute indigestion, gastric upset
  2. noun An ache localized in the stomach or abdominal region
    Synonyms: stomach-ache, bellyache, gastralgia

ارجاع به لغت stomachache

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stomachache» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stomachache

لغات نزدیک stomachache

پیشنهاد بهبود معانی