با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Stomp

stɑːmp stɒmp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    stomped
  • شکل سوم:

    stomped
  • سوم شخص مفرد:

    stomps
  • وجه وصفی حال:

    stomping

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive
راه رفتن با عصبانیت، کوبیدن محکم پاها به زمین هنگام راه رفتن، سنگین راه رفتن، با گام‌های سنگین راه رفتن، پا کوبیدن
- The toddler stomped his feet in frustration.
- کودک نوپا با ناراحتی پاهایش را به زمین کوبید.
- He angrily stomped out of the room, slamming the door behind him.
- با عصبانیت از اتاق بیرون رفت و در را پشت سرش کوبید.
- The boy was stomping his foot and refusing to take his food
- پسرک پایش را می‌کوبد و از خوردن غذا خودداری می‌کند.
noun countable uncountable
پایکوبی، قدم سنگین، گام صدادار
- I could hear the heavy stomp coming down the hallway.
- صدای قدم‌های سنگینی که از راهروی پایین می‌آمد را می‌شنیدم.
- His fierce stomps were enough to intimidate anyone in his way.
- گام صدادار قوی او برای ترساندن هر کسی که سر راهش بود، کافی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stomp

  1. verb To step on heavily and repeatedly so as to crush, injure, or destroy
    Synonyms: stamp, tramp, trample, tread, tromp
  2. verb To walk with loud, heavy steps
    Synonyms: stamp, tramp, trample, tromp, stump
  3. noun
    Synonyms: dance, jazz, music

ارجاع به لغت stomp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stomp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stomp

لغات نزدیک stomp

پیشنهاد بهبود معانی