امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Stored

American: ˈstɔːrd British: stɔːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    stores
  • وجه وصفی حال:

    storing

معنی

adverb
انباشته، ذخیره شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stored

  1. verb Put aside
    Synonyms:
    kept
    Antonyms:
    used squandered wasted
  1. adjective Kept from danger
    Synonyms:
    stocked reserved hoarded
  1. verb To accumulate and set aside for future use.
    Synonyms:
    stockpiled stashed amassed collected banked funded reserved stocked provided filed hoarded frozen saved treasured supplied deposited shopped secured replenished piled packed marketed husbanded housed held gathered garnered canned bound accumulated put
    Antonyms:
    withdrawn spent

ارجاع به لغت stored

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stored» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stored

لغات نزدیک stored

پیشنهاد بهبود معانی