با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Stow

stoʊ stəʊ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
تنگ هم چیدن، خوب جا دادن، پرکردن، مخفی کردن، پریدن، انباشتن، بازداشتن
- We stowed the books in the back room.
- کتاب‌ها را در اتاق پشت چیدیم.
- two ships stowed to the hatches with scientific gear
- دو کشتی که کاملاً مملو از ابزار علمی بودند
- a rope ladder which stows neatly in a box
- نردبان طنابی که به‌خوبی در یک جعبه جا می‌گیرد
- stow the chatter!
- دست از وراجی بردار!
- The food was delicious and the hungry kids stowed away as much as they could.
- خوراک دلپذیر بود و بچه‌های گرسنه تا می‌توانستند خوردند.
- He crossed the border by stowing away in the trunk of a car.
- با پنهان شدن در صندوق عقب اتومبیل از مرز گذشت.
- They stowed away in a cargo ship.
- آن‌ها قاچاقی سوار یک کشتی بارکش شدند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stow

  1. verb reserve, store
    Synonyms: bundle, deposit, load, pack, pack like sardines, put away, secrete, stash, stuff, top off, tuck, warehouse
    Antonyms: throw overboard, use, waste

Phrasal verbs

  • stow away

    قاچاقی مسافرت کردن

ارجاع به لغت stow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stow

لغات نزدیک stow

پیشنهاد بهبود معانی