با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Straggle

ˈstræɡl ˈstræɡl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    straggled
  • شکل سوم:

    straggled
  • سوم شخص مفرد:

    straggles
  • وجه وصفی حال:

    straggling

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive
به هر طرف پراکنده شدن، به هر سو روانه شدن (بوته و مو و غیره)، درهم‌برهم بودن، ژولیده بودن، آشفته بودن (مو)، پخش‌وپلا بودن، پراکنده بودن (درخت و خانه و غیره)، نامنظم رشد کردن (دهکده)
- The wind caused her hair to straggle across her face.
- باد باعث شد موهایش روی صورتش به هر سو روانه شود.
- The long grass in the field began to straggle as the wind blew through it.
- با وزش باد در مزرعه، علف‌های بلند در مزرعه شروع به هر طرف پراکنده شدن کردند.
verb - intransitive
به طور پراکنده حرکت کردن، جدا افتادن
- Defeated soldiers straggled back into camp.
- سربازان شکست‌خورده به‌طور پراکنده به اردوگاه برگشتند.
- stay with the group, don't straggle!
- با دیگران بمان، از دسته جدا نشو!
noun
گروه پراکنده، دسته‌ی ناهماهنگ
- The straggle of books on the shelf were messy and disorganized.
- دسته‌ی ناهماهنگ کتاب‌های روی قفسه به‌هم‌ریخته و آشفته بودند.
- The children formed a straggle as they walked to school.
- بچه‌ها وقتی که به مدرسه می‌رفتند، گروهی پراکنده را شکل دادند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد straggle

  1. verb wander, stray
    Synonyms: be late, dawdle, drift, lag, loiter, maunder, meander, poke, poke around, ramble, range, roam, rove, scramble, spread, straddle, string out, tail, trail
    Antonyms: hurry, run, rush

ارجاع به لغت straggle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «straggle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/straggle

لغات نزدیک straggle

پیشنهاد بهبود معانی