امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Strategic

strəˈtiːdʒɪk strəˈtiːdʒɪk
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از strategical به‌جای strategic استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
راهبردی، استراتژیک، نظام‌مند، حساب‌شده، اصولی، هدفمند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Sasan strategic thinking set her apart from her competitors.
- تفکر استراتژیک ساسان، او را از رقبایش متمایز می‌کرد.
- The team devised a strategic plan to increase sales.
- اعضای تیم برای افزایش فروش برنامه‌ای راهبردی طراحی کردند.
adjective
(نظامی) راهبردی، استراتژیک، وابسته به رزم‌آرایی، رزم‌تدبیری، رزم‌ترفندی
- The island is of strategic importance to France.
- این جزیره برای فرانسه از اهمیتی استراتژیک برخوردار است.
- The general outlined a strategic plan to outmaneuver the enemy.
- ژنرال برای پیشی گرفتن از دشمن برنامه‌ای راهبردی ترسیم کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد strategic

  1. adjective crucial
    Synonyms:
    cardinal critical decisive imperative important key necessary vital
    Antonyms:
    unimportant unnecessary
  1. adjective clever, calculated
    Synonyms:
    cunning deliberate diplomatic dishonest planned politic tricky
    Antonyms:
    loose unplanned

Collocations

  • strategic importance

    اهمیت راهبردی، اهمیت استراتژیک (ارزش و تأثیر منابع، موقعیت‌ها یا اقدامات در تحقق اهداف کلان و استراتژیک)

لغات هم‌خانواده strategic

  • adjective
    strategic

ارجاع به لغت strategic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «strategic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/strategic

لغات نزدیک strategic

پیشنهاد بهبود معانی