با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Streamline

ˈstriːmlaɪn ˈstriːmlaɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    streamlined
  • شکل سوم:

    streamlined
  • سوم شخص مفرد:

    streamlines
  • وجه وصفی حال:

    streamlining

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
دوکی‌شکل کردن، آیرودینامیک کردن، بادشکن کردن، هوا لغز کردن (وسیله‌ی نقلیه)، آب‌لغز کردن (کشتی)
- Let's streamline the design of the car's body to reduce air resistance.
- بیایید به‌منظور کاهش مقاومت هوا طراحی بدنه‌ی خودرو را دوکی‌شکل کنیم.
- streamlining a car for better speed
- هوا لغز کردن اتومبیل برای سرعت بیشتر
verb - transitive
ساده و مؤثر کردن، پربازده کردن، کارآمدتر کردن، بر کارایی افزودن، کارایی ... را بالا بردن
- By implementing new technology, we can streamline our customer service.
- با پیاده‌سازی فناوری جدید، می‌توانیم خدمات مشتریان خود را ساده و مؤثر کنیم.
- We must streamline our production procedures.
- باید روال تولید خود را کارآمدتر کنیم.
noun
فیزیک خط جریان (منحنی‌ای که در تمام حالات بر بردار سرعت یک ذره‌ی سیال مماس باشد)
- The scientist observed the particles' streamline.
- دانشمند خط جریان ذرات را مشاهده کرد.
- Scientists carefully analyzed the streamline of gas.
- دانشمندان خط جریان گاز را به‌دقت تجزیه‌وتحلیل کردند.
verb - transitive
به‌روز کردن، مدرن کردن
- They will streamline the data.
- داده‌ها را به‌روز خواهند کرد.
- The new software will help us streamline our accounting procedures.
- نرم‌افزار جدید به ما کمک می‌کند تا رویه‌های حسابداری خود را به‌روز کنیم.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت streamline

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «streamline» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/streamline

لغات نزدیک streamline

پیشنهاد بهبود معانی