با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Strew

struː struː
آخرین به‌روزرسانی:
|

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
ریختن، پاشیدن، پخش کردن
- The room was strewn with paper and broken glass.
- توی اتاق، کاغذ و شیشه شکسته پخش و پلا بود.
- They strew the floor with straw.
- کف اتاق را با کاه پوشاندند.
- Flowers are strewn on the path of the bride.
- در مسیر عروس گل می‌پاشند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد strew

  1. verb To extend over a wide area
    Synonyms: circulate, diffuse, disperse, disseminate, distribute, radiate, scatter, spread
  2. verb Spread by scattering ( is archaic)
    Synonyms: spread, toss, straw, cover

ارجاع به لغت strew

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «strew» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/strew

لغات نزدیک strew

پیشنهاد بهبود معانی