گذشتهی ساده:
strungشکل سوم:
strungسوم شخص مفرد:
stringsوجه وصفی حال:
stringingشکل جمع:
stringsمخلصانه پیروی کردن، وفادار ماندن، اعتماد کردن
موافقت کردن، تن در دادن
فریب دادن، گول زدن
(عامیانه) به دار آویختن، حلق آویز کردن
کاملاً در اختیار شخص، کاملاً تحت کنترل
1- اعمال نفوذ کردن، پارتیبازی کردن 2- اعمال دیگران را کنترل کردن (معمولاً مخفیانه)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «string» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/string