با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Stringy

ˈstrɪŋi ˈstrɪŋi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ریش‌ریش، نخ‌مانند، ریشه‌ای، چسبناک
- stringy meat
- گوشت پوره‌دار
- stringy molasses
- شیره‌ی چغندر رشته‌رشته
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stringy

  1. adjective long, thin
    Synonyms: fibrous, gangling, gristly, lank, lanky, muscular, reedy, ropy, sinewy, spindling, spindly, threadlike, tough, wiry

ارجاع به لغت stringy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stringy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stringy

لغات نزدیک stringy

پیشنهاد بهبود معانی