با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Stubble

ˈstʌbl ˈstʌbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
آرایش و پیرایش ته‌ریش
- a three-day (beard) stubble
- ته‌ریشی سه‌روزه
- His appearance was enhanced by his stubble.
- قیافه‌اش با ته‌ریشش زیباتر شد.
noun uncountable
گیاه‌شناسی کلش (قسمت پایه‌ی گیاهان علفی که پس از برداشت در خاک باقی می‌ماند)
- The golden stubble shimmered in the sunlight.
- کلش طلایی زیر نور خورشید می‌درخشید.
- She gathered up all of the leftover stubble.
- او کل کلش‌های باقی‌مانده را جمع کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stubble

  1. noun Material consisting of seed coverings and small pieces of stem or leaves that have been separated from the seeds
    Synonyms: chaff, husk, shuck, stalk, straw

ارجاع به لغت stubble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stubble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stubble

لغات نزدیک stubble

پیشنهاد بهبود معانی