امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sturdy

ˈstɜrːdi ˈstɜːdi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    sturdier
  • صفت عالی:

    sturdiest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
محکم، ستبر، تنومند، قوی‌هیکل، خوش‌بنیه، درشت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a sturdy young man
- مرد جوان زورمند
- sturdy defiance
- رودررویی مصممانه
- sturdy furniture
- مبل محکم
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sturdy

  1. adjective solid, durable
    Synonyms:
    athletic built to last bulky determined firm flourishing hardy hearty hefty hulking husky lusty muscular powerful powerhouse resolute robust rugged secure sound stalwart staunch steadfast stiff stout stouthearted strapping strong strong-arm substantial tenacious tough unyielding vigorous well-built well-made
    Antonyms:
    unstable weak wobbly

ارجاع به لغت sturdy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sturdy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sturdy

لغات نزدیک sturdy

پیشنهاد بهبود معانی