با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Stutter

ˈstʌt̬ər ˈstʌtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    stuttered
  • شکل سوم:

    stuttered
  • سوم شخص مفرد:

    stutters
  • وجه وصفی حال:

    stuttering

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective adverb
لکنت داشتن، با لکنت حرف زدن، لکنت
- Asgher stutters.
- اصغر لکنت زبان دارد.
- stuttering machine guns
- مسلسل‌هایی که تق‌تق می‌کردند
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stutter

  1. verb speak haltingly
    Synonyms: dribble, falter, hesitate, splutter, sputter, stammer, stumble
    Antonyms: continue

ارجاع به لغت stutter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stutter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stutter

لغات نزدیک stutter

پیشنهاد بهبود معانی