امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sub

sʌb sʌb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    subbed
  • شکل سوم:

    subbed
  • سوم‌شخص مفرد:

    subs
  • وجه وصفی حال:

    subbing
  • شکل جمع:

    subs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal
ورزش ذخیره، بازیکن تعویضی (substitute)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The sub's performance impressed the coach.
- عملکرد ذخیره مربی را تحت تأثیر قرار داد.
- The sub came in during the second half of the game.
- بازیکن تعویضی در نیمه‌ی دوم بازی وارد شد.
noun countable informal
انگلیسی آمریکایی معلم جانشین (substitute teacher)
- The sub arrived late to the classroom.
- معلم جانشین دیر به کلاس رسید.
- The sub struggled to control the rowdy class.
- معلم جانشین تلاش می‌کرد کلاس پرسروصدا را کنترل کند.
noun countable
انگلیسی بریتانیایی ویراستار (مجله و روزنامه و غیره) (sub-editor)
- The sub made several edits to the article before it went to print.
- ویراستار پیش از چاپ چندین ویرایش روی مقاله انجام داد.
- The sub is responsible for ensuring the accuracy and quality of the newspaper's content.
- مسئولیت اطمینان از صحت و کیفیت مطالب روزنامه بر عهده‌ی ویراستار است.
abbreviation noun countable
زیردریایی (submarine)
- The sub disappeared beneath the waves, heading into the depths of the ocean.
- زیردریایی در زیر امواج ناپدید شد و به اعماق اقیانوس رفت.
- The sub's periscope emerged from the water.
- پریسکوپ زیردریایی از آب بیرون آمد.
abbreviation noun countable
انگلیسی بریتانیایی حق عضویت، حق اشتراک (در باشگاه و غیره) (subscription)
- He received a discount on his sub.
- برای حق عضویت خود تخفیف دریافت کرد.
- The sub for the online streaming service is too expensive for me.
- حق اشتراک سرویس پخش آنلاین برای من خیلی گران است.
abbreviation noun countable
انگلیسی آمریکایی غذا و آشپزی ساندویچ دراز (submarine sandwich)
- I ordered a sub for lunch today.
- امروز برای ناهار ساندویچ دراز سفارش دادم.
- The sub I had yesterday was delicious.
- ساندویچ درازی که دیروز خوردم خوشمزه بود.
abbreviation verb - intransitive verb - transitive
ورزش جانشین شدن، جانشین کردن (substitute)
- He subbed in for his teammate who was tired.
- او جانشین هم‌تیمی خود که خسته بود شد.
- The coach yelled at the players on the bench to be ready to sub in at any moment.
- سرمربی بر سر بازیکنان روی نیمکت فریاد زد که هر لحظه آماده‌ی جانشین شدن باشند.
abbreviation verb - intransitive
جانشین شدن، جای کسی را گرفتن (به‌طور موقت) (substitute)
- I can sub for you at work tomorrow.
- می‌توانم فردا سر کار جانشین شما شوم.
- Can you sub for me at the office tomorrow?
- آیا می‌شه فردا توی اداره جای من رو بگیری؟
abbreviation verb - transitive
انگلیسی آمریکایی جایگزین کردن (چیزی با چیز دیگر) (substitute)
- I'll sub the butter for margarine in this recipe.
- در این دستورالعمل کره را جایگزین مارگارین می‌کنم.
- She subbed her usual black coffee for tea.
- قهوه‌ی سیاه همیشگی‌اش را جایگزین چای کرد.
abbreviation verb - transitive
انگلیسی بریتانیایی ویرایش کردن (sub-edit)
- The editor will sub all the articles before they are published.
- ویراستار همه‌ی مقالات را پیش از انتشار ویرایش می‌کند.
- I spent hours subbing the document.
- ساعت‌ها صرف ویرایش این سند کردم.
abbreviation verb - transitive
انگلیسی بریتانیایی ویراستاری کردن، ویراستار بودن (sub-edit)
- We worked together on the Times, where she subbed on the foreign desk.
- ما با هم در تایمز کار کردیم، جایی که او ویراستار اخبار خارجی بود.
- I subbed on the internal desk.
- اخبار داخلی را ویراستاری می‌کردم.
verb - transitive informal
انگلیسی بریتانیایی قرض دادن (پول)
- Can you sub me a tenner?
- آیا می‌شه یه ده‌پوندی به من قرض بدی؟
- He asked me to sub him some money
- ازم خواست یه کم پول بهش قرض بدم.
prefix
زیر، تحت، پایین (-sub)
- The subway train passed below the city streets.
- قطار زیرزمینی (مترو) از زیر خیابان‌های شهر می‌گذشت.
- The subzero temperatures made it difficult to go outside.
- دمای زیر صفر بیرون رفتن را دشوار می‌کرد.
prefix
نیمه (-sub)
- The subtropical climate in Florida is perfect for growing citrus fruits.
- آب‌وهوای نیمه‌گرمسیری در فلوریدا برای پرورش مرکبات مناسب است.
- The subtropical rainforest is home to a wide variety of unique plant and animal species.
- جنگل‌های بارانی نیمه‌گرمسیری زیستگاه گونه‌های گیاهی و جانوری منحصر‌به‌فردی است.
prefix
کم‌اهمیت، مادون، فرو (-sub)
- The subhuman was denied basic human rights.
- این انسان کم‌اهمیت از حقوق اولیه‌ی انسانی محروم شد.
- The subhuman was isolated from society.
- فروانسان از جامعه منزوی شد.
abbreviation
انگلیسی بریتانیایی افسر دون‌پایه (subaltern)
- The sub followed orders without hesitation.
- افسر دون‌پایه بدون درنگ از دستورات پیروی کرد.
- The sub's promotion to captain was a long-awaited achievement.
- ارتقای افسر دون‌پایه به سروران موفقیتی بود که مدت‌ها انتظارش را می‌کشید.
abbreviation
حومه‌ی شهر (suburb)
- I live in the sub.
- در حومه‌ی شهر زندگی می‌کنم.
- The sub is a quiet place to live.
- حومه‌ی شهر جای آرامی برای زندگی است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sub

  1. noun One that takes the place of another
    Synonyms: substitute, alternate, submarine, replacement, u-boat, stand-in, auxiliary, backup, bomber, below, grinder, surrogate, hero, hero-sandwich, second, fill-in, hoagie, standby, hoagy, cuban-sandwich, pinch hitter, pigboat, u-boot, italian-sandwich, poor-boy, under, understudy, submarine-sandwich, torpedo, wedge, zep, unterseeboot
  2. verb To act as a substitute
    Synonyms: substitute, stand-in, fill-in, supply, pinch-hit

ارجاع به لغت sub

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sub» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sub

لغات نزدیک sub

پیشنهاد بهبود معانی