با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Suborn

səˈbɔːrn səˈbɔːn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
دزدکی و محرمانه چیزی کسب کردن، کسی را به‌کار بد اغوا کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد suborn

  1. verb
    Synonyms: bribe, incite, instigate, procure

ارجاع به لغت suborn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «suborn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/suborn

لغات نزدیک suborn

پیشنهاد بهبود معانی