با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Subpoena

səˈpiːnə / / səb- səˈpiːnə / / səb-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun
حقوق خواست برگ، احضاریه، حکم احضار
verb - transitive
حقوق احضار کردن، فراخواندن (به دادگاه)
- The court subpoenaed him to appear as witness.
- دادگاه او را به‌عنوان گواه فراخواند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد subpoena

  1. noun writ
    Synonyms: command, court order, decree, mandate, summons, warrant, written order
  2. verb issue a writ
    Synonyms: cite, order to testify, serve a court order, serve notice, summon

Collocations

ارجاع به لغت subpoena

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «subpoena» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/subpoena

لغات نزدیک subpoena

پیشنهاد بهبود معانی