با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Substantiative

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
محقق‌شده، با دلیل اثبات شده، تجسم‌یافته
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد substantiative

  1. adjective Serving to support or corroborate
    Synonyms: collateral, confirmative, confirming, confirmatory, corroborative, corroboratory, substantiating, validating, validatory, verificatory, verifying

ارجاع به لغت substantiative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «substantiative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/substantiative

لغات نزدیک substantiative

پیشنهاد بهبود معانی