با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Suds

sʌdz sʌdz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun plural
کف (آب و صابون)
- The suds filled the sink.
- کف سینک را پر کرده بود.
- The children giggled and played in the suds during bath time.
- بچه‌ها در زمان حمام قهقهه می‌زدند و در کف بازی می‌کردند.
noun plural
آب کف‌آلود
- She washed her hands with suds.
- صورتش را با آب کف‌آلود شست.
- The car was washed with suds.
- ماشین با آب کف‌آلود شسته شد.
noun plural informal
انگلیسی آمریکایی قدیمی آبجو
- He poured me a tall glass of suds.
- برایم یک لیوان بلند آبجو ریخت.
- I don't usually drink suds.
- معمولاً آبجو نمی‌نوشم.
verb - transitive
شستن (در/با آب کف‌آلود)
- She sudsed the dishes.
- ظرف‌ها را شست.
- He is sudsing the car.
- دارد ماشین را می‌شوید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد suds

  1. noun A mass of bubbles in or on the surface of a liquid
    Synonyms: foam, froth, lather, soap, beer, bubbles, head, soapsuds, spume, yeast, swipes
  2. verb To form or cause to form foam
    Synonyms: froth, spume, bubble, cream, effervesce, fizz, foam, lather, yeast

ارجاع به لغت suds

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «suds» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/suds

لغات نزدیک suds

پیشنهاد بهبود معانی