با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Suffice

səˈfaɪs səˈfaɪs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adverb
بس بودن، کفایت کردن، کافی بودن، بسنده بودن
- A hint will suffice.
- یک اشاره کافی خواهد بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد suffice

  1. verb be adequate, enough
    Synonyms: answer, avail, be good enough, be sufficient, be the ticket, content, do, do the trick, fill the bill, get by, go over big, hack it, hit the spot, make a hit, make the grade, meet, meet requirement, satisfy, serve, suit
    Antonyms: dissatisfy

لغات هم‌خانواده suffice

ارجاع به لغت suffice

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «suffice» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/suffice

لغات نزدیک suffice

پیشنهاد بهبود معانی