با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Suitor

ˈsuːtər ˈsuːtə / / ˈsjuː- ˈsuːtə / / ˈsjuː-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
خواستگاری کردن، عشق‌بازی کردن، عرض حال دهنده، مدعی، خواستگار
- one of your daughter's suitors
- یکی از خواستگاران دختر شما
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد suitor

  1. noun person who desires another
    Synonyms: admirer, beau, boyfriend, cavalier, courter, date, follower, girlfriend, lover, man, paramour, supplicant, swain, woman, wooer

ارجاع به لغت suitor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «suitor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/suitor

لغات نزدیک suitor

پیشنهاد بهبود معانی