با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Summative

ˈsʌmət̬ɪv ˈsʌmətɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
پایانی، تراکمی (ارزشیابی و غیره)
- The students were nervous about the summative project.
- دانش‌آموزان نگران پروژه‌ی پایانی بودند.
- The summative evaluation of the project highlighted both its strengths and weaknesses.
- ارزیابی تراکمی پروژه نقاط قوت و ضعف آن را برجسته کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد summative

  1. adjective Of or relating to a summation or produced by summation
    Synonyms: summational

لغات هم‌خانواده summative

ارجاع به لغت summative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «summative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/summative

لغات نزدیک summative

پیشنهاد بهبود معانی