با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sunken

ˈsʌŋkən ˈsʌŋkən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb
فرو‌رفته، خالی، در ته آب، غرق‌شده
- a sunken ship
- کشتی غرق‌شده
- sunken cheeks
- گونه‌های گود‌افتاده
- a sunken patio
- ایوان گود
- sunken spirits
- روحیه‌ی مغموم
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sunken

  1. adjective depressed, hollowed; submerged
    Synonyms: buried, caved-in, concave, fallen-in, immersed, indented, recessed

ارجاع به لغت sunken

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sunken» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sunken

لغات نزدیک sunken

پیشنهاد بهبود معانی