امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Superfluous

suːˈpɜrːfluəs suːˈpɜːfluəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more superfluous
  • صفت عالی:

    most superfluous

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
زائد، زیادی، غیرضروری، اطناب‌آمیز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Eliminate all the superfluous words in this page.
- همه‌ی واژه‌های زائد این صفحه را حذف کنید.
- His warning was superfluous.
- هشدار او غیرضروری بود.
- The crowd was so orderly that the police presence seemed superfluous.
- آن جمعیت آن‌قدر مرتب‌و‌منظم بود که حضور پلیس غیر‌ضروری به‌نظر می‌رسید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد superfluous

  1. adjective extra, unnecessary
    Synonyms:
    abounding de trop dispensable excess excessive exorbitant expendable extravagant extreme gratuitous inessential in excess inordinate lavish leftover needless nonessential overflowing overmuch pleonastic profuse redundant remaining residuary spare superabundant supererogatory superfluent supernumerary surplus unasked uncalled-for unneeded unrequired unwanted useless
    Antonyms:
    important necessary needed

ارجاع به لغت superfluous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «superfluous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/superfluous

لغات نزدیک superfluous

پیشنهاد بهبود معانی