با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Supersede

ˌsuːpərˈsiːd ˌsuːpəˈsiːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    superseded
  • شکل سوم:

    superseded
  • سوم شخص مفرد:

    supersedes
  • وجه وصفی حال:

    superseding

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
جایگزین شدن، از دور خارج شدن، جانشین شدن
- He superseded his father as managing director.
- او به‌عنوان مدیر‌عامل جانشین پدرش شد.
- The automobile began to supersede the horse.
- اتومبیل به‌تدریج جای اسب را گرفت.
- This organization will be superseded by two others.
- این سازمان جای خود را به دو سازمان دیگر خواهد داد.
verb - transitive
از اعتبار انداختن
- Technology has superseded many traditional methods of communication.
- تکنولوژی بسیاری از روش‌های سنتی را از اعتبار انداخته است.
- The lapse of time has superseded his astronomical system.
- گذشت زمان نظام نجومی او را از اعتبار انداخته است.
verb - transitive
مقدم بودن، تقدم داشتن
- The welfare of a child supersedes the wishes of the parents.
- سعادت طفل بر خواسته‌های والدین تقدم دارد.
- This summary is intended to supersede the necessity of a long and detailed account.
- منظور از این خلاصه این است که نیاز به شرح طولانی و پرجزئیات را مقدم دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد supersede

  1. verb take the place of; override
    Synonyms: abandon, annul, desert, discard, displace, forsake, oust, outmode, outplace, overrule, reject, remove, replace, repudiate, set aside, succeed, supplant, supplement, suspend, take over, usurp
    Antonyms: accept, lower, submit

ارجاع به لغت supersede

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «supersede» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/supersede

لغات نزدیک supersede

پیشنهاد بهبود معانی