امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Supine

suːˈpaɪn suːˈpaɪn ˈsuːpaɪn / / ˈsjuː-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective
بر پشت خوابیدن، طاق‌باز، بی‌حال، سست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد supine

  1. adjective lying down
    Synonyms:
    decumbent flat flat on one’s back horizontal level procumbent prone prostrate reclining recumbent stretched out
  1. adjective inactive
    Synonyms:
    do-nothing dormant dull idle indolent inert lackadaisical lax lazy lethargic listless motionless passive quiet sedentary slack sleepy slothful sluggish unoccupied unresponsive

ارجاع به لغت supine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «supine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/supine

لغات نزدیک supine

پیشنهاد بهبود معانی