امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Suppress

səˈpres səˈpres
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    suppressed
  • شکل سوم:

    suppressed
  • سوم‌شخص مفرد:

    suppresses
  • وجه وصفی حال:

    suppressing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C2
سرکوب کردن، سرپوش گذاشتن، جلوگیری کردن، جلوی چیزی را گرفتن، موقوف کردن، توقیف کردن، فرو نشاندن، خواباندن، پایمال کردن، مانع شدن، تحت ‌فشار قرار دادن، منکوب کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to suppress a revolt
- شورش را سرکوب کردن
- The dictators suppressed all opposition parties.
- دیکتاتورها همه‌ی احزاب مخالف را بستند.
- The government suppressed his books.
- دولت از انتشار کتاب‌های او جلوگیری کرد.
- They suppressed the news of his death.
- روی خبر مرگ او سرپوش گذاشتند.
- to suppress one's tears
- جلو گریه‌ی خود را گرفتن
- to suppress a cough
- از سرفه خودداری کردن
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد suppress

  1. verb restrain, hold in check
    Synonyms:
    abolish annihilate beat down bottle bring to naught burke censor check clamp conceal conquer contain cover up crack down on crush curb cut off extinguish hold back hold down hold in interrupt keep in keep secret muffle muzzle overcome overpower overthrow put an end to put down put kibosh on put lid on quash quell quench repress shush silence sit on smother snuff out spike squash stamp out stifle stop subdue trample withhold
    Antonyms:
    encourage let go release

ارجاع به لغت suppress

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «suppress» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/suppress

لغات نزدیک suppress

پیشنهاد بهبود معانی