با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Swab

swɑːb swɒb
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از swob به‌ جای swab استفاده کرد.

معنی

noun verb - transitive adverb
جاروب، اسفنج زمین‌شویی، لوله‌پاک‌کن، سنبه جراحی، گردوخاک گرفتن، زدودن، پیچیدن، تاب خوردن، سنبه زدن، با کهنه آب چیزی را کشیدن، پنبه برای پاک کردن زخم و گوش و غیره
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد swab

  1. verb Apply (usually a liquid) to a surface
    Synonyms: clean, wash, swob, mop, scrub, sweep, cotton, dab, daub, sponge, wipe
  2. noun Cleaning implement consisting of absorbent material fastened to a handle; for cleaning floors
    Synonyms: swob, mop

ارجاع به لغت swab

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swab» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/swab

لغات نزدیک swab

پیشنهاد بهبود معانی