با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sward

swɔːrd swɔːd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adverb
چمن، مرغزار، سطح چمنزار، تبدیل به مرغزار کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sward

  1. noun Surface layer of ground containing a mat of grass and grass roots
    Synonyms: turf, sod, lawn, greensward

ارجاع به لغت sward

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sward» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sward

لغات نزدیک sward

پیشنهاد بهبود معانی