امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Swashing

American: ˈswɒʃɪŋ British: ˈswɒʃɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective
وابسته به چلپ‌چلوپ کردن (در آب)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
adjective
رجوع شود به: swashbuckling
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد swashing

  1. verb To walk with exaggerated or unnatural motions expressive of self-importance or self-display
    Synonyms:
    sashaying swanking swaggering strutting prancing peacocking flouncing
  1. verb Dash a liquid upon or against
    Synonyms:
    splattering splashing spattering spraying plashing sloshing slopping dashing bespattering
  1. verb Show off
    Synonyms:
    washing gasconading vaunting splashing blustering lapping blowing gassing gurgling bragging burbling touting bubbling boasting
  1. verb Act in an arrogant, overly self-assured, or conceited manner
    Synonyms:
    blustering swaggering

ارجاع به لغت swashing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swashing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/swashing

لغات نزدیک swashing

پیشنهاد بهبود معانی